شهیارشهیار، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره

کشمش کوچولو

2

بعد از اینکه از یزد برگشتم نتیجه تقسیم بندی طرح هم اومد.افتاده بودم کرج.رفتم دنبال کارام که با اون حالی که داشتم واقعا دوندگی ها و امروز برو فردا بیاهاش برام کشنده بود.به یه خانمی تو دانشگاه کرج گفتم یه مشکلی دارم اگه میشه یه کاری کن یه کم دیرتر شروع به کار کنم.اونم خدا خیرش بده با وجود اینکه تاییدیه تحصیلیم اومده بود گفت پس برو دو سه هفته دیگه بیا.فرض می کنیم تاییدیه ات نیومده محل کارم هم افتاد نساء.٦٢ کیلومتری جاده چالوس.خوبیش این بود که سرویس داشت و فقط ١٠روز در ماه کشیک بودم.هفته ٦تا٨بارداریم هفته مرگ بود.شب تا صبح از شدت تهوع نمی تونستم بخوابم.احمد صبح می رفت سر کار غروب که میومد خودش چراغا رو روشن می کرد.اینقدر ضغف داشتم که نمی تون...
21 تير 1392
1